انیمهه. رمان طنز وانشات سناریو و کلی چیزه دیگه از انیمه😘😘
عشق کاراملی من پارت ۵ | nilofar zare 1400/12/24 | 17:43

عشق کاراملی من پارت 5🔥
ان چه گذشت
کامیناری:«یوووو.اهایو گزایس (سلاااام صبح بخیر

&:« نشستیم سر سفره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 

&«ایتاداکیماس(مثل بسم الله خودمون)

راوی گلتون نوریکو:« خلاصه اینا غذا خوردن بلند شدن دست صورت خودشون شستن بلند شدن خودش و کامیناری رفتن بالا داخل اتاق هاشون یهو کامیناری چیزی یادش میاد رنگش مثل کچ میشه زیر لب یه چیزی زم زمه میکنه&چان نگرانش میشه هی میگه چی شد یهو کامیناری داد میزنه  و دست میزاره روی شونه&چان 

کامی:«(حصلم نمیشه همون کامیناری هست)یوایـــــــ ایزاوااااااااا یا  کامی ساماااااااا


&:«ای وای حالا چکار کنییمم ایزاوا میکشت 

کامی:«خرع تو هم خواهرمی پس تو هم هستیی صدای آمی بزن ببین چ اتفاقی افتاد تو هم داخل یو ای هستی یا نه 

&:؛یااااا کامییی سامااااا بدبخت شدممم   آمــــــــــیــــــــــ.

آمی:« چیهههه چراا داد میزنی خوابیده بودم ترسیدم 

&:« ب درککک بلند شو بدبخت شدم 

راوی:«آمی میاد بیرون پیش کامی&چان می ایسته  کامی چون فکرش درگیر بود ندید آمی ترسید یهو جیغ زد با سر رفت تو دیوار

آمی:«😂😂وای دلم خدا چجور رفت تو دیوار

کامی:«اخ سرم بیشعور خب خبر بده 
&:«ابنا بیخی پاشین یو ای 

آمی:«اها راستی شما داخل یو ای هستین  اخر های سال دیگه بابد کامی بدونه دیگه  &چان تو هم داخل یو ای هستی بدویین که الان اون کرم زرد خواب الو میکشتون(ایزاوا)
 
کامی&چان هم زمان:« واااااای نهههههههههه بدووووووو 

نوریکو:«  این دو دیوانه سریع لباس هاشون پوشیدن رفتن سریع یو ای 

&:«یا کامی ساما  این در از اونی که فکر میکردم بزرگ تره  

کامی:« ببند بدو بریم 

&:« هم وارد شدیم  ب قول آمی کرم زرد من کامی با  ؛ بانداژ اویزون کرد از ساختمون 😐 الان حدود یه دوساعتی میشه اوق الا  میارم بالا  

کامی:«عرر بزارم پایین 

نوریکو تا پارت بعد ۳تا کامنت ۴تا لایک تا بزارم 
 

قدرت گرفته از بلاگیکس ©